
توضیحات کوتاه و لینک دانلود
امروز براي شما پژوهشگران عزيز يک مقاله آماده درباره جايگاه علم و دين آماده دانلود قرار داديم مي توانيد به عنوان تحقيق ارايه دهيد همچنين با قابليت ويرايش در فرمت فايل ورد مي باشد
لینک کوتاه : https://yektafile.ir/?p=6653
توضیحات کامل در مورد فایل
دانلود تحقيق آماده درباره جايگاه علم و دين در قالب فايل ورد با قابليت ويرايش
امروز براي شما پژوهشگران عزيز يک مقاله آماده درباره جايگاه علم و دين آماده دانلود قرار داديم مي توانيد به عنوان تحقيق ارايه دهيد همچنين با قابليت ويرايش در فرمت فايل ورد مي باشد
جزييات فايلي که دانلود خواهيد کرد بصورت زير مي باشد
عنوان : جايگاه علم و دين
فرمت فايل : ورد doc ) word )
قابليت اجرا با نسخه هاي آفيس : 2013 تا آخرين نسخه
قابليت ويرايش بعد خريد : دارد
امکان پرينت گرفتن : بدون هيچ گونه مشکل در چاپ
تعداد صفحه : 24
قسمتي از متن انتخاب شده از داخل فايل به صورت زير است
ريشههاى جدا انگارى علم و دين از منظر امام خمينى قدسسره
•الف: نقشه هاي استعمار
امام خمينى قدسسره با آگاهى کامل از نقش سياستهاي استعمارى در جدايى علم و دين و جوانان دانشگاهى از روحانيان مىفرمايند:
تاکنون دست خيانت استعمار به وسايل مختلفه، فاصله عميق بين طبقه جوان و مسايل ارجمند دين و قواعد سودمند اسلام ايجاد نموده و طبقه جوان را به روحانيون و اينها را به آنها، بد معرفى نموده و در نتيجه وحدت فکرى و عملى از بين رفته و راه را براى مقاصد شوم اجانب باز نموده است .
•ب: تبليغات دامنهدار عليه مناديان دين
امام خمينى قدسسرهبا سفارش بر همآهنگى مناديان علم و دين، به تبليغات دامنهدار چند صد ساله عليه دين و مناديان دينى اشاره کرده و يکى از ريشههاى جداانگارى حوزه و دانشگاه را همين تبليغات مسموم مىدانند:
•مطالعات دقيق اجانب استثمارگر در طول تاريخ به آن رسيده که بايد اين سد روحانيت شکسته شود و تبليغات دامنهدار آنها و عمال آنها در چند صد سال موجب شده که مقدارى از روشنفکران را از آنها جدا و به آنها بدبين کنند تا جبهه دشمن، بىمعارض شود.
اگر احيانا در بين آنها کسانى بىصلاحيت خود را جا بزنند، لکن نوع آنها در خدمت هستند، به حسب اختلاف موقف و خدمت آنها ملت را پاىبند اصول و فروع ديانت نموده به رغم اجانب و عمال آنها بايد اين قدرت را تاييد و حفظ نمود و با ديده احترام نگريست.
•ج:اختلاف اندازى بين دانشگاهيان و روحانيت
حضرت امام يکى از ريشههاى جدا انگارى علم و دين و دانشگاه و حوزه را اختلافاتى مىداند که بين آنها مىاندازند. ايشان در اينباره خطاب به دانشگاهيان مىفرمايند:
اين مصيبتهايى که الآن ما مىکشيم و کشيديم براى اين بوده است که از هم جدا بودهايم. ما و شما در يک مجمعى باهم صحبت نکرديم که ببينيم چه مىگوييم، شما چه مىگوييد، ما با دانشگاه از هم جدا بوديم، دانشگاهىها را آنها، جورى کرده بودند که ما به آنها بدبين بوديم و ما را جورى کرده بودند که آنها به ما بدبين بشوند، ما از هم جدا بوديم...!.
•د: نظريه ديدگاه جدايى دين از سياست
امام خمينى يکى از ريشههاى جدا انگارى علم و دين و حوزه و دانشگاه را، تفکر انحرافى جدايى دين از سياست مىدانند.
اين معنا که دين از سياست جدا است اين مطلبى است که استعمارىها انداختهاند در ذهن مردم و مىخواهند به واسطه اين، دو فرقه را از هم جدا کنند; يعنى آنهايى که عالم دينى هستند علىحدهشان کنند و آنهايى که غير عالم دينى هستند علىحدهشان کنند.
•و: جدا سازى مراکز فرهنگى و علمى جديد و قديم
يکى از ريشههاى جدا انگارى علم و دين جدا سازى حوزه و دانشگاه بود. امام خمينى قدسسره در اينباره مىفرمايند:
مراکز علمى و فرهنگى قديم و جديد و روحانيون و دانشمندان فرهنگى و طلاب علوم دينيه و دانشجويان دانشگاهها و دانشسراها دو قطب حساس و دو مغز متفکر جامعه هستند و از نقشههاى اجانب، کوشش در جدايى اين دو قطب و تفرقهاندازى بين اين دو مرکز حساس آدمساز بوده و هست.
جدا کردن اين دو مرکز، در مقابل يکديگر قرار دادن آنها و در نتيجه خنثى کردن فعاليت آنان در مقابل استعمار و استثمارگران از بزرگترين فاجعههاى عصر حاضر است. فاجعهاى که ما و کشور ما را تا آخر به تباهى و نسل جوان ما را که ارزندهترين مخازن کشور است، به فساد مىکشند.
•ه: وابستگى به قدرتهاى جهانى عامل جدايى از دين
از ديگر عوامل که امام خمينى قدسسره به آن اشاره فرموده و آن را از ريشههاى جدايى علم و دين مىدانند، القاى تفکر سراپا شرقى يا غربى است. ايشان در اينباره مىفرمايند:
درد اين است که کشور ما را آن طور در اين سنين زيادى که خارجىها پا باز کردند به آن و خصوصا در اين 50 سال دوره سياه پهلوى آن طور تبليغات کرده بودند و کردند که آنها مىخواهنددر ذهن ملت ما و جوانهاى ما متمرکز کنند که اسلام از عهده اينکه يک علمى را، يک تخصصي را، يک صنعتى را ايجاد کند عاجز است... مىگويند بايد ما تمام چيزها را از سر تا به پا غربى بشويم يا شرقى باشيم.
امام خمينى قدسسره ضمن تاکيد بر ضرورت انقلاب فرهنگى را گوشزد فرموده و در مقابله با القاى دشمنان که مىگويند اينها با تخصص مخالفند، مىفرمايد:
خير، ما با تخصص مخالف نيستيم ما با علم مخالف نيستيم، با نوکرى اجانب مخالفيم، ما مىگوييم که تخصصى که ما را به دامن آمريکا بکشد يا انگلستان يا به دامن شوروى بکشد يا چين، اين تخصص، تخصص مهلک است، نه تخصص سازنده، ما مىخواهيم متخصصينى در دانشگاه تربيتبشوند که براى ملتخودشان باشند، نه براى کشاندن دانشگاه به طرف شرق يا غرب.
•از منظر امام خمينى قدسسره يکى از ريشههاى جدايى دانشگاهها از دين، آموزشهاى شرقى و غربى است:
اتفاقى نيست که مراکز تربيت و تعليم کشورها و از آن جمله کشور ايران از دبستان تا دانشگاه مورد تاخت و تاز استعمارگران خصوصا غربىها و اخيرا آمريکا و شوروى قرار گرفت و زبانها و قلمهاى غربزدگان و شرقزدگان آگاهانه يا ناآگاه و اساتيد غربزده و شرقزده دانشگاهها در طول مدت تاسيس دانشگاههاى خصوصا دهههاى اخير اين دمتبزرگ را براى غرب و شرق انجام دادند...
•ي:ممانعت از وحدت دو قشر متفکر حوزه و دانشگاه
يکى از عوامل جدا انگارى علم و دين ايجاد جلوگيرى از وحدت علم و دين و حوزه و دانشگاه بود. امام خمينى قدسسره با اشاره به اين عامل مىفرمايد:
اساس اين بود که اسلام را از بين ببرند، تاريخ اسلام را به اسم اينکه ما خودمان يک کذايى هستيم، تاريخ اسلام را مىخواست از بين ببرد، موفق نشد همه چيز را اينها مىخواستند از بين ببرند، موفق نشدند.
رابطه علم ودين از نظر علامه طبا طبايي
علامه براي بيان ارتباط علم ودين ابتدا درباره وحي و عقل و ارتباط آنها بحث مي نمايد،به هر حال ديدگاه ايشان شامل چند بخش است:
•الف: معيار و ملاک و ميزان بودن عقل
عقل معيار و ميزان اثبات مبدء و معاد و اصل وحى مىباشد و وحى هم در اين موردبا عقل مخالفتى ندارد و در نتيجه سخنى از سنجش ميان عقل و وحى در اين مورد بهميان نمىآيد زيرا شريعت و وحى هرگز نمىتوانند با اصول و مبادى عقلى کهخود بدان اثبات گشتهاند مخالفتى کنند زيرا اگر بخواهد مخالفتى داشته باشد بهاصل وحى هم سرايت خواهد کرد و در نتيجه حکم عقلى در اثبات اصل نبوت و وحى دچاراشکال خواهد شد.
•ب: مصباح و چراغ نورانى بودن عقل
عقل است که احکام شريعت را بر ما مشخص مىسازد و حجيت عقل محدود به امور خارج ازشريعت نيست بلکه در درون شريعت نيز حضور دارد و بسيارى از احکام شريعت با عقلبه دست مىآيد به همين جهت عدهاى از فقهاى اماميه عقل را به عنوان يکى از ادلهاربعه و منابع استنباط احکام شرعى شمردهاند و از آن به عنوان چهارمين منبع فقهىدر کنار کتاب و سنت و اجماع ياد کردهاند. نقش عقل در اين مورد يا به صورتاستدلالها و براهين عقلى براى فهم و کشف حکم شرعى است و يا مانند کتاب و سنت،ابزارها و منابعى را براى دريافت احکام شرعى ارائه مىدهد.
•ج: مفتاح بودن عقل نسبت به شريعت
بعد از آن که عقل به عنوان مصباح و چراغ پرنور، احکام شريعت را شناخت و آنرا در افق هستى خود به صورت مفاهيم کلى و مجرد و ثابت برهانى کرد بااستدلال و کاوش عقلى پيرامون ره آورد وحى به تحقيق مىپردازد و در باب عباداتو معاملات، به احکام و تکاليف دست مىيابد و به حليت و حرمت بعضى از موارد درنزد شريعت آگاه مىگردد و مستند عقل در اين مسائل علاوه بر اصول برهانى و عقلى،کتاب و سنت و اجماع کاشف نيز مىباشد البته عقل، قادر بر شناخت اسرار وحقايق مرموز شرع نيست براى اين که اسرار احکام شرعى مربوط به جهان غيب استو از قلمرو عقل که مدرک کليات است
به دور است.
•د: وحى به عقل نور مىدهد
آفريدگارى که براى روشن نمودن عالم محسوس، چراغ خورشيد را آفريده است، براىروشنايى دادن به ديده عقل هم چراغ وحى را به وجود آورده است.
عقل از درک بسيارى از امور عاجز و ناتوان است و به همين جهت ضرورت وحى و نبوت و فلسفه آن روشن مىگردد.
•در قرآن کريم و در روايات اسلامي، وحى به عنوان چراغ و مصباحى که به ديده عقل نور مىدهد معرفى شده است، وحى با دستگيرى از عقل انسان، رشد و تکامل انسان رادر همه جوانب تضمين مىکند.
خداوند متعال در آيات مختلفى خطاب به پيامبر اسلامصلياللهعليهوآلهوسلم مىفرمايد: ما وحى و کتابآسمانى را به سوى تو فرستاديم تا مردم را از تاريکىها خارج کنى و به روشنايىوارد سازى «کتاب انزلناه اليک لتخرج الناس من الظلمات الى النور» از اين آيهشريفه استفاده مىشود که کتاب خدا و وحى به ديده عقل نور مىدهد و مردم را ازتاريکىهاى مهلک و ظلمات خطرناک و گمراهى و تباهى به نور هدايت و سعادت رهنمونمىسازد.
•نتيجه اينکه وحى قطعى با عقل، تعارضى ندارد، همان طورى که تعارض بين دو دليل قطعى محالاست و بر فرض تحقق علاجى ندارد وهمان طور که تعارض بين دو وحى قطعى ممکن نيست و بر فرض وقوع درمانى ندارد،تعارض بين عقل قطعى و وحى قطعى نيز محال است و بر فرض تحقق، علاج ناپذير استزيرا مرجع و بازگشت تعارض دو دليل قطعى به اين است که يک دليل قطعى با خودشمعارض باشد و معارضه يک دليل قطعى با خودش به اجتماع دو نقيض و «تقابل سلب وايجاب» منجر مىشود که بطلان آن از بديهيات اوليه است.
•علامه طباطبايى با اشاره به کلام عدهاى از دانشمندان غربى مبنى بر عدم اعتماد بهمبانى عقلى و براهين فلسفى به دليل ايشان اشاره مىکند و مىگويد:
oدليل ايشان اين است که غالبا مطالب عقلى محض غلط از آب درمىآيد و براهينفلسفى به خطا مىانجامد و معيارى که خطاى آن را از صوابش جدا کند در دست نيست چون معيار اساسى حس است و حس تجربه هم به دامن کليات عقلى نمىرسد زيرا سر و کارحس تنها با جزئيات است بنابراين وقتى معيار حس به براهين عقلى راه نداشت تاخطاى آن را از صوابش جدا کند، ديگر چگونه مىتوان به براهين عقلى اعتماد کرد.
•وي مي نويسد:
علم به صحت تجربه در علوم تجربى از طريق عقل و حکم عقلى ممکن است نه حس وتجربه، زيرا اگر تجربه اثباتش با تجربه ديگر باشد هر تجربهاى تا بىنهايت براىاثبات فقط امور جزيى را که در هر لحظه قابل تغيير و تبديل است درک مىکند درحالى که علوم حتى علوم حسى و تجربى، کليات را به دست مىدهند و اصلا جز براى بهدست آوردن نتايج کلى به کار نمىرود و مدرک کليات، عقل است نه حس و تجربه.
•ايشاندر موارد مختلفى به اقسام گزارههاى دينى (گزارههاى عقلى يافلسفى، گزارههاى تجربى، گزارههاى نقلى، تاريخى، گزارههاى ارزشى، گزارههاىتوصيفى) در قرآن اشاره کرده است و ضمن بيان معرفتحسى و معرفت الهامى و معرفتشهودى در کنار معرفت فلسفى و عقلى به منابع تعقل و تعلق تفکر و تدبر (توحيد،نبوت، معاد، تاريخ، احکام، ماهيت دنيا، تسخير امور براى انسان، امور اقتصادى وامور اجتماعى مىپردازد .
عزيزان ما را خوشحال خواهيد کرد در صورت داشتن هر گونه پيشنهاد در مورد جايگاه علم و دين داشتيد از قسمت ارسال نظر ديدگاه هاي خود را براي ما ارسال فرماييد
برای دانلود تحقيق آماده درباره جايگاه علم و دين بر روی دکمه کلید فرمایید
برای دریافت اینجا کلیک کن
فایل های که ممکن است نیاز داشته باشید

دانلود - Download
توضیحات بیشتر

دانلود - Download
توضیحات بیشتر

دانلود - Download
توضیحات بیشتر

دانلود - Download
توضیحات بیشتر

دانلود - Download
توضیحات بیشتر
